گوشواره گم شده
سلام شیرینم سلام عسلم امروز صبح که تو رو بردم حمام وقتی اومدیم بیرون و تنتو خشک کردم متوجه شدم که یه لنگه گوشوارت نیست و توی حمام از گوشت افتاده و با آب رفته توی چاه . خیلی ناراحت شدم ، نه به خاطر ارزش مادیش بلکه چون هدیه بود و یادگاری از فاطمه خانم ( دختر عموی من ) و من دوست داشتم تمام خاطرات و یادگارای بچگیتو حفظ کنم . حالا چیکار میشه کرد . فدای سرت . راستی از دیشب هم یاد گرفتی بگی "د د" الهی فدای تو بشم که روز به روز داری شیرین تر میشی . تو عشقمی ، تو هستی منی خیلی خیلی دوست داریم من و بابایی فکر کنم بابایی بیشتر از من دوست داره . نمیتونه حتی یه ثانیه ناراحتی تو رو تحمل کنه ، البته منم نمیتونم . هفته قبل مریض شده بودی ، چشمت...
نویسنده :
مامان نی نی
12:21