گلنازگلناز، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

برای نی نی عزیزم

گوشواره گم شده

 سلام شیرینم سلام عسلم امروز صبح که تو رو بردم حمام وقتی اومدیم بیرون و تنتو خشک کردم متوجه شدم که یه لنگه گوشوارت نیست و توی حمام از گوشت افتاده و با آب رفته توی چاه . خیلی ناراحت شدم ، نه به خاطر ارزش مادیش بلکه چون هدیه بود و یادگاری از فاطمه خانم ( دختر عموی من ) و من دوست داشتم تمام خاطرات و یادگارای بچگیتو حفظ کنم . حالا چیکار میشه کرد . فدای سرت . راستی از دیشب هم یاد گرفتی بگی "د د" الهی فدای تو بشم که روز به روز داری شیرین تر میشی . تو عشقمی ، تو هستی منی خیلی خیلی دوست داریم من و بابایی فکر کنم بابایی بیشتر از من دوست داره . نمیتونه حتی یه ثانیه ناراحتی تو رو تحمل کنه ، البته منم نمیتونم . هفته قبل مریض شده بودی ، چشمت...
6 تير 1391

گزارش عروسی باز هم با تاخیر

سلام عزیز دلم ، شیرینم ، عشقم باز هم باید مطالب را با تاخیر برات بنویسم .ولی مینویسم که بدونی وجودت برام مهمه . پنجشنبه 2 هفته قبل یعنی 11 خرداد 91 مراسم عقد پسر عمه ت امید با دختر عموت مینا بود . ولی تو از لحضه ورود به خونه عمو گریه رو شروع کردی ، اینقدر بد گریه میکردی که من میترسیدم نکنه چیزیت شده باشه ولی تا میرفتیم توی اتاق و شیر میخوردی آروم میشدی .بالاخره اینکه نذاشتی من سر عقد باشم . یه بار هم با بابایی با ماشین بردیمت بیرون که شاید آروم بشی ، توی ماشین خوابت برد و بعد هم که برگشتیم بابایی تو رو برد پیش خودش ، چون ما فکر کردیم شاید از سر و صدا میترسی چون قسمت خانوما سر و صدا بیشتره ، ولی باز به محضی که بیدار شدی شروع کردی به گریه ...
30 خرداد 1391

بدون عنوان

  عزیزد دلم خیلی دوست داشتم میتونستم هر روز بیام و کارای روزانه تو رو بنویسم اخه هر روز زندگی تو برای من تازگی داره . ولی حیف که وقت نمی کنم .خیلی چیزا هست که هنوز برات ننوشتم .از روزی که به دنیا اومدی تا الان . دوست داشتم همه چیزو با تمام جزئیاتش مینوشتم .البته تمام خاطرات و حرکات  تو در ذهنم میمونه . مثل اولین لحظه ای که دیدمت ، اولین بار که بهت شیر دادم ، اولین باری که بهم خندیدی ،اولین باری که قهقهه زدی ،اولین باری که اسمتو شناختی ، اولین باری که از روی ذوق جیغ زدی ، اولین باری که تلاش کردی غلت بزنی و ...تمام اینها در ذهن من حک شده ولی کاش میتونستم بنویسم، معذرت میخوام دختر نازم .   ...
18 خرداد 1391

دخترم غلت زد

سلام عزیز دلم ، یکی یه دونه من ، عشق من ، نفسم بالاخره دیشب در تاریخ ١٧/٣/٩١ در سن ٤ ماه و ١٦ روزگی بعد از حدود یک هفته تلاش برای اولین بار غلت زدی و کلی مارو غافلگیر و ذوق زده کردی .الهی قربونت برم دختر نازم که اینقد زرنگی. اصلا انتظار نداشتم به این زودی این کارو انجام بدی ، ولی در کمال ناباوری غلت زدی و جالب تر اینکه به راحتی دستتو آزاد کردی. در طول ١٠ دقیقه دو بار این کارو تکرار کردی . از اونجایی که دفعه اول انتظارشو نداشتم نتونستم ازت فیلم بگیرم ولی از غلت دومت فیلم گرفتم . نگه میدارم تا انشاءا... وقتی بزرگ شدی ببینی چقدر زرنگ بودی گل نازم . بابایی هم بعد از کلی تشویق بهت قول داد واسه این کارت برات جایزه بگیره . الهی فدات بشم عز...
18 خرداد 1391

دوست دارم

سلام عزیزم ، عشقم ،نفسم هر روز که میگذره تو داری بزرگ تر میشی و کارای جدید تری یاد میگیری ، خیلی با مزه شدی .از روی ذوق جیغ میزنی . اولین بار 22 اردیبهشت بود و تو هنوز چهار ماهت تمام نبود که صبح بیدار شده بودی و سر حال بودی و وقتی با سر و صدا منو بیدار کردی از خوشحالی شروع کردی به جیغ زدن .بابات عاشق جیغ زدنته .  الان هم حدود یک هفته است که داری تمرین میکنی که غلت بزنی(اگه بخوام دقیق تر بگم از 8/3/91) . تا قسمت دستت میچرخی ولی دستت گیر میکنه و دوباره بر میگردی . اولین بار که دیدم کلی ذوق کردم . بابایی هم همینطور.بعضی وقتا هم خودم به شکم میخوابونمت خیلی به خودت فشار میاری و میخوای سینه خیز بری ولی هنوز نمیتونی .تازه...
18 خرداد 1391

اولین تجربه روز مادر

گلناز عزیزم ، شیرینی زندگیم سلام امسال اولین سالیه که من مادر بودن را با وجود تو تجربه میکنم . مادر بودن را با تمام رنج ها و شادیهاش و صد البته که شادی وجود تو تمام رنجها رو کمرنگ میکنه .مادر بودن با تمام استرس ها و سختی هاش خیلی حس شیرینیه . خوشحالم که تو هم دختری و میتونی روزی این حس رو تجربه کنی .خیلی دوست دارم . صبح وقتی بیدار میشی شروع میکنی به سر و صدا کردن و منتظری که منم بیدار شم و همین که من چشمامو باز میکنم تو از خوشحالی میخندی و وقتی اولین تصویری که موقع بیدار شدن میبینم خنده شیرینته  انگار خدا تمام دنیا رو بهم میده .خنده تو برای من بهترین صبح به خیر دنیاست . بابایی امسال از طر...
24 ارديبهشت 1391

روز مادر

  خداوندا زیباترین لحظه‌ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه‌هایش را به خاطر من از دست داده است . . . مادرم دوستت دارم ، روزت مبارک   مادر عزیزم تازه میفهمم چه جوری بزرگ شدم . تازه میفهمم که هر لحظه زندگی یک مادر با استرس میگذره .تازه میفههم غم از دست دادن سعید چقدر برای تو سخت بود .از تو ممنونم که منو بزرگ کردی ، به من زن بودن و مادر بودن رو یاد دادی .کمکم کردی تا از پس بچه داری بر بیام .میدونم که هرگز نمیتونم زحماتت رو جبران کنم .تمام بچگی کردنامو ببخش . خیلی دوست دارم . روزت مبارک   ...
24 ارديبهشت 1391

خیلی دوست داریم

  فرشته کوچولوی من خیلی دوست دارم . وجودت به من آرامش میده . هر وقت توی بغلمی و سرتو میذاری روی شونم ارزو میکنم کاش زمان متوقف میشد و تو تا ابد  همین جا بودی و سرت روی شونه من بود . از اینکه وقتی توی بغلمی احساس امنیت میکنی خیلی خوشحالم ، فکر اینکه بغل من مامن توئه یه حس خیلی خوبی بهم میده . امیدوارم همیشه با ما بمونی و ما رو تکیه گاه خودت بدونی . ما همگی خیلی خیلی دوست داریم ، مامان بزرگا ، پدر بزرگا ، خاله ، دایی ، عمه ها ، عمو ها، دختر عمه هات ، دختر عموهات همه خیلی دوست دارن . من و بابا که دیگه داریم میمیریم واست .تو از طرف خانواده ما اولین و فعلا تنها نوه خانواده ای واسه همینم خیلی خیلی عزیزی . ماما...
11 ارديبهشت 1391

کارای جدید

سلام عزیز دلم ،نفسم ،گل نازم امروز سه ماه و ده روزته ،خدا رو شکر خوب و سلامتی و هر روز که میگذره داری شیرین تر میشی ( برای من که از اولش هم شیرین ترین شیرینی دنیا بودی )  الان که من دارم برات مینویسم تو توی بغلمی و داری شیر میخوری خیلی دلم میخواست میتونستم هر روز بیام برات بنویسم ولی نمی دونم چرا نمی شه ؟  خیلی کارای جدید یاد گرفتی ،دو هفته پیش بود که فهمیدم صداهای مختلفو تشخیص میدی ، من . بابایی و دایی و خاله و مامان بزرگ دورت نشسته بودیم و باهات حرف میزدیم که دیدم با شنیدن صدای هر کی بهش نیگا میکنی ، همون روز کلی هم با صدای بلند به جغجغه ت خندیدی ، اخه تو یه جغجغه داری که خیلی دوسش داری ، هر موقع می بینیش ذوق میکنی و...
11 ارديبهشت 1391