دختر شیرینم
سلام عشقم ، نفسم ، عمرم
سلام دختر شیرینم
خیلی از دست خودم عصبانیم ، اخه خیلی دیر به دیر میام برات بنویسم ، در حالی که اگه هر روز هم بخوام از شیرین کاری های تو بنویسم باید یک صفحه پر کنم . الان یک سال و 16 روز داری . و روز به روز داری بزرگتر میشی .
واکسن یک سالگی هم زدی و خدا رو شکر تا شش ماه دیگه راحت شدی .
با اینکه خیلی وقته به مبل و دیوار دست میگیری و راه میری ولی هنوز مستقل نمیتونی راه بری .اولین بار شب 27 دی ماه بود که خودت بدون کمک گرفتن از جایی بلند شدی ایستادی و یک قدم هم برداشتی ولی خوب یه کم تنبلی ! الان دیگه میتونی بدون کمک بلند شی بایستی و چند قدم هم بر میداری ولی بعدش می افتی ، انگار میترسی که راه بری .
الان 5 تا دندون داری ، دوتا پایین و 3تا بالا .
چند تا کلمه یاد گرفتی :بله( البته یا میگی بیه یا بده) ، بیا ، بدو ، بابایی ،بده ،باباده( بابابزرگ) و شیرین تر از همه "ماما" هر چند که هنوزم وقتی میخوای صدام بزنی بهم میگی بابا ( یعنی کلا همه رو بابا صدا میزنی ) و وقتی میگم من مامانم تو هم میگی "ماما" و من دلم ضعف میره واسه ماما گفتنت .
اینقدر شیرین و مهربونی که همه دارن برات غش میکنن . وقتی میریم خونه مامان بزرگ موقع خدا حافظی به همه اشاره میکنی که من ببرمت با همه خداحافظی کنی و بوس بدی و خودت هم براشون بوس میفرستی با اون دستای کوچولوت .
از بچه ها توی برنامه کودک تلویزیون بله گفتن رو یاد گرفتی و وقتی حالا ازت سوال میپرسیم تو مثل بچه ها میگی :بببببببببب یییههههههههه و همه کیف میکنن .
لی لی حوضک میخونی ، اتل متل میخونی ، بچه ها بچه ها میخونی ،
وقتی شیر میخوای میدویی رو تشکت میخوابی و به من میگی بدو .خیلی باهوشی، اعضای بدنتو میشناسی و هر کاری هم که یک بار جلوت انجام بدیم یاد میگیری و میخوای از ما تقلید کنی .بابایی رو که بیچاره کردی بسکه میخوای بغلت کنه و بهش دستور بدی که ببردت اینور اونور . تازگیا اخم کردن و چشمک زدن هم یاد گرفتی . وقتی میگم بیا بوس بده میدویی لباتو میذاری روی لبم و بوس میکنی .
بالاخره که خیلی شیرینی . تو عسل منی . توی همه هستی منی . تمام دارایی من و بابایی تویی .
غیر از منو بابایی تمام اعضای خانواده من و بابایی هم خیلی دوست دارن ، مخصوصا مامان بزرگا و بابا بزرگات که دیگه نگو و نپرس .