بدون عنوان
سلام عزیزم ، عشقم ، نفسم
الان دقیقا 19 ماه و 6 روز داری دو ماهی میشه که برات ننوشتم .حالا هر چی که یادم بیا از این دو ماه برات مینویسم .اول از همه اینکه واکسن 18 ماهگیتو زدی و خدا رو شکر زیاد اذیتت نکرد و دیگه تا 6 سالگی راحت شدی . الان 16 تا دندون داری و فقط 4 تا دیگه ش مونده تا دندونات کامل بشه .
از همون 18 ماهگی در حرف زدن خیلی پیشرفت کردی و میتونستی جملات 2 و 3 کلمه ای رو بگی . الان که ماشاءا... جملات چند کلمه ای هم میگی و بعضی وقتا هم اینقدر حرفای با مزه میزنی که میخوام بخورمت . چند شب پیش داشتی مورچه ها رو نیگاه میکردی، بعدشم گفتی مورچه میکشیم ، منم بهت گفتم نه گناه دارن دارن میرن خونه شون . تو هم برگشتی به مورچه ها گفتی خوش آمدین .تا حالا نمیتونستی فعل ها رو درست صرف کنی ولی کم کم داری راه می افتی . قبلا هر کاری رو میخواستی به خودت نسبت بدی با سوم شخص جمع میگفتی . مثلا میگفتی بشینیم ، یا میکشیم ، یا میخوریم ، یا ببینیم . بعضی وقتا هم همونطوری که من میگفتم تکرار میکردی مثلا من میگفتم میخوای تو هم میگفتی میخوای و ...
خیلی خوشگل صلوات میفرستی ، هر کی بهت میرسه میگه گلناز صلوات بفرست . حتی مامانی و بابایی و خاله بهت زنگ میزنن و میگن براشون صلوات بفرستی .
بیشتر از 20 تا شعر بلدی . قبلا من اول بیت ها رو میگفتم و تو بقیشو میخوندی ولی حالا دیگه خودت میخونی .
شعر چوپونه کجاست تو صحرا رو کامل میخونی ، شمع گل پروانه ، شعر های کتاب باباجون گل من و خیلی از شعر های دیگه که حالا حضور ذهن ندارم برات بنویسم .
آخر مرداد ماه با عمه و مامان بزرگ اینا رفتیم مسافرت یاسوج و شیراز . البته فقط یه روز شیراز بودیم . و تقریبا بیشتر طبیعت گردی کردیم و واقعا چه طبیعت زیبایی بود . جاهایی مثل آبشار مارگون بهشت رو جلوی روی آدم تداعی میکرد . در کل بد نبود ولی تو یه کم اذیت کردی ، فکر کنم به خاطر آب به آب شدن بود . وقتی هم که داخل ماشین بودیم دائم من باید برات شعر میخوندم .عاشق شعری ، تازه بعضی وقتا از خودت شعر میسازی .بابایی میگی شاید دخترم شاعر بشه .