صدای زندگی
سلام خوشگل مامان
نمی دونی امروز چقدر خوشحالم اخه دیروزتو رو دیدم.
دیروز باید برای ازمایش ژنتیک میرفتم . وقتی رفتم کلینیک ژنتیک بهم گفتن باید سونو گرافی داشته باشی تا سن جنین مشخص بشه . بعد از اون من و بابایی رفتیم پیش یه رادیولوژیست برا سونو گرافی . بابا هم خیلی ذوق داشت چون به قول خودش بعد از سه ماه میخواست نی نیشو ببینه (اخه خانم دکتر خودم اجازه نمیده اقایون بیان مطبش )بالاخره نوبت ما شد و رفتیم داخل . من دراز کشیدم و خانم دکتر سونو گرافی رو شروع کرد . اول از همه صدای قلبتو شنیدیم .واییییی نمیدونی چقدر هیجان انگیز بود . اخه همزمان در بدن من 2 تا قلب میتپید .یکی قلب تو و یکی قلب من که برای تو میتپه .کلی ذوق کردیم.
بعدش هم خانم دکتر همه اعضای بدنت رو بهمون نشون داد . سرت ، بدنت ، پاهات ، دستات ، قلبت ، معدت و ... الهی فدای اون بدن کوچولوت بشم .
نمی دونی بابایی چه ذوقی کرده بود . چشم از مانیتور بر نمیداشت .
هرچی من نیگاش میکردم حواسش به سونو گرافی بود و به من توجهی نمیکرد
درمورد جنسیت سوال کردیم گفت احتمالا دختره ولی هنوز زوده قضاوت کنیم . بعد هم خانم دکتر همه چی رو بررسی کرد و گفت تمام اعضای بدنت سالم و نرماله خدا رو صد هزار مرتبه شکر
دیگه من و بابا خیلی انرژی گرفتیم و شب هم بابایی گفت به مناسبت دیدن نی نی باید جشن بگیریم برا همین شام رفتیم بیرون .
بابایی خیلی دوست داره کلی قربون صدقت رفت و گفت هر چی دخملم بخواد واسش تهیه میکنم و منم بهش گفتم که تو هم خیلی دوسش داری .
امیدوارم نتیجه ازمایش هم خوب باشه و شادی ما کامل بشه .
خیلی دوست داریم عزیزم
به امید دیدار