بابای مهربون
سلام عسلمخوبی؟
من که تقریبا سه هفته است که اصلا حالم خوب نیست.اخه مشکل اینجاست که هیچ درمانی هم نداره فقط باید تحمل کرد. و من به خاطر عشق به تو تحمل میکنم.تازه اینقدم خوابالو شدم که نمیدونی .فقط دوست دارم صبح تا شب بخوابم .
هر روز بابایی چند بار از سر کارش زنگ میزنه و حالمو میپرسه .دائم ازم میپرسه چی میخوای واست بگیرم تا خوب بشی ولی من هیچی دلم نمیخواد.بابایی خیلی مهربونه ، من خیلی دوسش دارم اونم منو خیلی دوست داره. هر دومون هم تو رو خیلی دوست داریم.
امیدوارم بعد از اومدن تو هم این عشق ادامه داشته باشه تا تو در یک محیط سرشار از محبت بزرگ بشی و تو هم وقتی بزرگ شدی مهربون باشی و بتونی همه ی ادما رو دوست داشته باشی و انسان بزرگی بشی. انشاءا...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی